شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۶

بيا مانند آب آينه باشيم


بيا مانند آب آينه باشيم
بيا مانند آب آينه باشيم
زُلال وپاك دور از كينه باشيم
بيا در كوره راه ساكت كوه
به آوازي زُدائيم از دل اندوه
بيا معيار عشقي ساده گرديم
بدور از کِبرها افتاده گرديم
بيا وزن رفاقت را بسنجيم
بيا از حرف يكديگر نرنجيم
شبي در باغ شبوها بروئيم
به تاريكي حديث عطر گوئيم
سحر در پيشگاه نرگس مست
بگوئيم آنچه در دلهاي مان هست
گل صورت به شبنم ها بشوئيم
سپس ياس حقيقت را ببوئيم
وضو سازیم پس با شبنم پاک
بنوشیم جرعه ای از خون آن تاک
به جمع سوسنان خاموش باشيم
دهان بسته سراپا گوش باشيم
بیا در استقامت کوه باشیم
بیا عرفان یک اندوه باشیم
بيا پاكي ز شبنم وام گيريم
تواضع را ز بيد الهام گيريم
بيا ديگر بدي در كس نبينيم
گلي از باغ خوبي ها بچينيم
بيا پاييز انارستان ببينيم
ترك خورده اناري را بچينيم
بچينيم آنكه دل كرده عياني
ندارد در دلش چيزي نهاني
بيا اي باور انديشه سوزم
سحرکن شب , كه من محتاج روزم
رحیم سینایی خرداد 1375

هیچ نظری موجود نیست: