سِپیدار
ای سپیدار بُلند
قامت افراشته ای
دور باد از تَن تو دست تَبَر
هیبَتَت افزون تَر
برگ سبزت چه قشنگ
می چَمَد در خَم آغوش نسیم
مِهر رخشنده از آن اوج سِپهر
بر رُخ سایهء تو پولک زر می ریزد
سایه سارت لب جوی
پای در شطّ طراوت داری
خستگی ها زِ َتَنم
نیک بَر می داری
هیبت سبز بُلند
دور باد از تو گَزَند
رحیم سینایی اردیبهشت 1375
ای سپیدار بُلند
قامت افراشته ای
دور باد از تَن تو دست تَبَر
هیبَتَت افزون تَر
برگ سبزت چه قشنگ
می چَمَد در خَم آغوش نسیم
مِهر رخشنده از آن اوج سِپهر
بر رُخ سایهء تو پولک زر می ریزد
سایه سارت لب جوی
پای در شطّ طراوت داری
خستگی ها زِ َتَنم
نیک بَر می داری
هیبت سبز بُلند
دور باد از تو گَزَند
رحیم سینایی اردیبهشت 1375