جمعه، آبان ۲۵، ۱۳۸۶

قصة دل


قصة دل
امشب گره ز عقدهء دل باز مي كنم
در نور شمع قصهءدل ساز مي كنم
لب بر لبان خامُش دلدار مي نهم
آن غنچه را برسم صبا باز مي كنم
پروانه سان به گرد رخش بال مي زنم
جان را فدا وعشق خود ابراز مي كنم
اشكم چو مي دود به گل روي او زشوق
با بوسه خشك ، روي گل ناز مي كنم
شوريدگي نصيب طمع خامها نشد
شوريده حال ، نام تو آواز مي كنم
«سينا» اگرچه خاك سياهش نشيمن است
از خود رها وسوي تو پرواز مي كنم
رحیم سینایی 30 /5/1379

هیچ نظری موجود نیست: