به چه کس روی کنم؟
راز دل با که میان بگذارم ؟
در این کومهء ماتم زده را
بر چه کس بُگشایم ؟
شهر در خاموشی ست
غرق در بیهوشی ست
نه سلامی با مهر
نه کلامی با عشق
نه رفیقی یکرنگ
همه دلها از سنگ
همه چون مورچگان
صبح تا شب به تلاش
فکر نان ،فکر معاش
زندگی یک بُعدی ست
عشق را می سنجند
دوستی ها وعبادت را نیز
همه با نرخ دُلار
کار را می سنجند
لیک این یک به ریال
ساقیا باده بیار
مست وبی هوشم کن
های خاموشم کن
تا به شهر کوران
دست بردیده گذارم آرام
نه چو منصور به دار پیغام
رحیم سینایی 18/11/1373
راز دل با که میان بگذارم ؟
در این کومهء ماتم زده را
بر چه کس بُگشایم ؟
شهر در خاموشی ست
غرق در بیهوشی ست
نه سلامی با مهر
نه کلامی با عشق
نه رفیقی یکرنگ
همه دلها از سنگ
همه چون مورچگان
صبح تا شب به تلاش
فکر نان ،فکر معاش
زندگی یک بُعدی ست
عشق را می سنجند
دوستی ها وعبادت را نیز
همه با نرخ دُلار
کار را می سنجند
لیک این یک به ریال
ساقیا باده بیار
مست وبی هوشم کن
های خاموشم کن
تا به شهر کوران
دست بردیده گذارم آرام
نه چو منصور به دار پیغام
رحیم سینایی 18/11/1373
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر