شنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۷

عاشقانه

چه خوش است شب نگاهی ، به نگاه یار کردن
چه خوش جان بر لب ، به لبش نثار کردن
سر پنجه جای شانه ، به کمند تار بُردن
به سیاه شام یلدا ، مَهَش استتار کردن
به رُخش بهار دیدن ، لب او دمی مکیدن
زشراب چشم مستش ، دل وجان خُمار کردن
به ترانهء کلامش ، به دیار خواب رفتن
به نوازش سر انگشت ، دلش شکار کردن
سر خود به موج مویش ، سحری فرو نمودن
به دیار بی قراران ، طلب قرار کردن
گل خندهء دهانش ، به حریم دل نشاندن
به ره صبای زلفش ، تن خود غُبار کردن
چه خوش همچو «سینا» ، که سرود عاشقی را
به سرای وکوی و بَرزن ، همه جا هوار کردن
رحیم سینایی 1374

هیچ نظری موجود نیست: