ای بسته بروی من
درهای صفایت را
جز من زکه می جویی
آن مهرووفایت را
یک لحظه بیاد آور
آن شور شبابت را
عکس من دل خسته
در لای کتابت را
من دل به تو می بستم
در فصل می ومستی
امروز در این غربت
تو باچه کسی هستی؟
امروز دلم خسته ست
درهای قفس بسته ست
آن خاطر رنگینت
ازذهن دلم رسته ست
رحیم سینایی 27 /2/1387
درهای صفایت را
جز من زکه می جویی
آن مهرووفایت را
یک لحظه بیاد آور
آن شور شبابت را
عکس من دل خسته
در لای کتابت را
من دل به تو می بستم
در فصل می ومستی
امروز در این غربت
تو باچه کسی هستی؟
امروز دلم خسته ست
درهای قفس بسته ست
آن خاطر رنگینت
ازذهن دلم رسته ست
رحیم سینایی 27 /2/1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر