پنجشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۷

بی مهری


میهمان دلت انصاف نشد
زین سبب با دل من صاف نشد
غافل از جرم وگناه خویشم
بی ریا ، ساده دل ودرویشم
بی خبر از منی ویاد توام
تشنه‌ی یک نگه شاد توام
از چه رو گردانی ؟
حاصل این همه بی مهری چیست؟
بگذرد تُند وشتابان ایّام
ندهد دور فلک ما را کام
عُمر ما بر باد است
در کمین داس َاجل صّیاد است

رحیم سینایی پاییز 1382

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر دوست نو یافته ام
به خاطر طبع لطیفی که در اشعارت جاری ست به تو تبریک میگویم . خیر ایمیل داریوش عزیز را ندارم ولی به گمانم میتوانی ازسایت کمپانی ترانه آنرا تهیه
کنی برایت آرزوی روزهایی پر از موفقیت راخواهانم