پنجشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۷

خشکسالی

شب ما از شهاب خالی شد
آسمان نور ماهتابت کو ؟
ای دل خسته در کویر سیاه
حالت گُنگ اضطرابت کو؟
*
ای ستاره که می زنی سو سو
از افق های دور در چشمم
در تو ابر امیدواری هست ؟
تا به آبی فرو برد خشمم
*
آذرو دی چه پُر شتاب گذشت
نامد از چشم آسمان اشکی
وندارد امید بادیه گرد
تا کُند پُر زچشمه ها مَشکی
*
طی شد ایّام بهمن واسفند
همچنان چشم آسمان بسته است
مادر پُر سخاوت دیروز
در لطفش به روی ما بسته است
*
ابر این آسمان سِتَروَن شد
آب در چشم جوی خشکیده
دست تاراج خشکسالی نیز
میوه‌ی باغ هایمان چیده
*
میش ها روی خاک می‌بوسند
به امید خَسی وخاشاکی
می‌جهد روی آن کُنار(1) خشک
کهرهء(2)کوچکی به چالاکی
*
آسمان خشم خود به ما بنمود
گذر ابر بر رخش کم شد
آب در چشم چشمه ها خُشکید
لبم از آب دیدگان نَم شد
*
آه، ای سال خُشک نا میمون
از تو در دل ملال می زاید
شُعله‌ی خشم می زنی به تنم
عمر نحس تو کی به سر آید ؟
رحیم سینایی 5 /5/1387
1- نام درخت سِدر در فارس
2- نام بُزغاله در فارس

هیچ نظری موجود نیست: