پنجشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۷

چوپان

در مرتع وسیع

در تَفّ آفتاب

بُز های مرد عشایر

بر بوته های خُشک علف

بوسه می‌زنند

با چهره‌ای که سوخته در آفتاب داغ

با صورتی چُروک ز آلام بی‌شمار

چوپان پیر زیر کُناری* لَمیده است

در عُمر خویش

یک دَم راحت ندیده است

هرگز گلی زباغ فراغت نچیده است

یک لحظه بی هراس

دامن صَحرا نخُفته است

در باغ سینه اش

گلهای حسرتند

که دائم شِکُفته است

با صد دریغ ودرد

عُمری تلاش را

کوهی نیاز را

یک سینه راز را

با چند جمله به کاغذ نوشته‌ام.

رحیم سینایی 1378

کُنار= نا م درخت سِدر در استان فارس

هیچ نظری موجود نیست: