چهارشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۷

زندگی


زندگی کردم من
با طراوت چون رود
با سخاوت چون ابر
شاد گشتم به نسیم
گاه افسرده دل از باد خزان
مثل گل روییدم
مثل یک غنچه شدم باز
از انفاس بهار
من طراوت را
زیبایی را
همه جا داد زدم
بلبلان می دانند
وسپس
همچنان شبنم پاک
چشم در چشمهء نور
پر کشیدم از خاک
تا که آگاه شوم
سر کشیدم همه جا
ودویدم همه سو
مثل یک تاک پر از شاخه شدم
با خضوع
خاک را بوسیدم
نقد کردم خود را
تا تناور گردم
بار آور گردم
زندگانی شدن است
رحیم سینایی 5/4/1387

هیچ نظری موجود نیست: