پنجشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۷

جَنگ

جای قلم تُفَنگ به دستت گرفته‌ای
فصل شکار نیست
زین رو چرا؟
روغن زنی ونرم وروانش همی کُنی
از بهر کُشتن کسی ست ؟
پسر - آری پدر
پدر – هرگز مباد
آیا خُصومتی میان شما روی داده است ؟
باخون عزیز ، کینه‌ی دل شُسته می‌شود ؟
نامش که هست ؟
این دشمنی زکُجا ریشه یافته است ؟
ساکت شُدی چرا ؟
سر بَر نمی‌کُنی که مرا پاسُخی دهی
شاید به جَنگ می‌روی ای خوب و مهربان
پسر - آری پدر
پدر – انگیزه روشن است ؟
خاموش مانده‌ای
با من سخن بگو
آن را که بهر کُشتن اوعَزم کرده‌ای
یکبار دیده‌ای ؟
نامش شنیده‌ای ؟
یا آنکه خیر ، هر که شود کُشته فرق نیست
یکدم بخود بیا
چشمت بهم گذار
آن مُرغ فکر را
خارج کُن از قفس
پرواز دِه در آسمان تَفکّر ، سپس ببین
جَنگ از برای چیست ؟
جَنگ از برای کیست ؟
پایان جَنگ چیست ؟
رحیم سینایی 17/10/1366

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آنانکه همدیگر را میشناسند هیچوقت با هم نمیجنگند
آنانکه همیدیگر را نمیشناسند همواره با هم در جنگند....
افسوس
آری اینچنین است برادر
زیبا سروده ای دوست عزیز