چهارشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۸

نوروز88

ابرهای سیاه باران زا
باز از آسمانمان کوچید
سبزه خشکید یاس ها پژمرد
عطش تشنگی به جان افتاد
آسمان تیره رنگ وپُر دود است
وهوا دم گرفته وسنگین
آه شاید به خواب باید دید
بارش ابر ویک کمان رنگین
وه که نوروز این کهن آیین
درغیاب گل وگیاه آید
در بهاری که نیست سبزه وگل
می شود شاد بود وخوش ؟ شاید
کاشکی آسمان بخیل نبود
تا که سر سبز دشت می‌دیدیم
می‌دویدیم تا به دامن کوه
گل وحشی و پونه می‌چیدیم
دی وبهمن گذشت با خشکی
حرف باران وبرف سنگین نیست
ای دریغا که فرودین امسال
برتنش جامه های رنگین نیست
آه نوروز عید زیبایی
کاشکی در بهار وسبزه وگل
سال دیگر تو پیش مان آیی
رحیم سینایی 22/12/87

هیچ نظری موجود نیست: