ازچه در قلبم نشانی مهر خود
بعد ازآن از دوریت میسوزیم
تو مگر رزّاق قلبم نیستی
داغ هجرانت نمایی روزیم
*
یاد زیبایت درون خاطر است
میزند عشقت به سینه چنگها
میرسی از ره سوار آرزو
لحظه ام پُر میکنی از رنگها
*
کاش من را همسفر با خود کنی
ای فروغ روشن شب های من
تک سوار پُر غرور کوی عشق
دلنشین سرو سهی بالای من
*
کاش میروئیدی ای زیبا گلم
تو زخاک آرزوهای دراز
تا مریدت گردم ای الله عشق
پیش پایت خاک گردم در نماز
*
از شراب عشق او بیخود شدم
ساقیا از من پیاله باز گیر
خواست «سینا » گر ببیند یار را
گو پرّ پرواز چون شهباز گیر
رحیم سینایی 3/8/1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر