سه‌شنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۸

کاش می شد


کاش می شد
در بهاری سبز وشوق انگیز
بر لب رود خروشانی
می‌زُدودیم از دل اندوهگین غم را
با شراب دلکش شیراز
شعر می‌خواندیم با آواز
روح را در آسمان نیلگون پرواز
دست اندر دست
رقصان بانوای ساز
کاش می شد می‌رهاندیم
سینه را ازدست غم ها باز
تا سرود وشعرمان بی غم بیاساید
بوی یأس از آن دگر ناید
کاش روزی شعر ما هم
با امیدی همنشین می‌شد
کاش روزی
این دَری دُر هم نگین می‌شد
رحیم سینایی 11/5/1387

هیچ نظری موجود نیست: