دوشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۹

ای زن ای مادر

سُلاله‌ی حیات از بطن تو می‌تراود
وبهشت کمترین هدیه است به پایت
نفس با نام تو عطر آگین می‌شود
وآسمان در وسعتت گُم
نجابت خدایی ترین آیه‌ات
وشرم شقایق جاوید گونه‌هایت
لالائیت آبشار خیالم را مترنم می‌کند
وکلامت گلهای اندیشه ام را بارور
ایمانم در باور تو می‌روید
در آزادگیم آگاهی تو ساریست
اوج تشنگیم را
قطره‌ای از زلال تو کافی
در استقامتت قامت نماز می‌بندم
ودرقنوتم نام تو جاریست
ای زن ، ای مادر
چه گویمت که ترا درخور افتد؟
خاموش می‌شوم زیرا
دریای ژرف احساسم درحسرت مرواریدمی‌گرید
رحیم سینایی آبان 1374

هیچ نظری موجود نیست: