میا دگر به خانهی من
که شد غمین ترانهی من
صدا که می رَسَدت بگوش
زگریه ی شبانهی من
ببین که باد خزان غم
فکنده آشیانهی من
کلاغ بخت سیه نِگر
بخورده آب ودانهی من
دل کویریم از عطش
مکیده آبِ جوانهی من
نهاده بار گران فلک
زجور خود به شانهی من
به هر طرف که تو رو کنی
نهان اثر و نشانهی من
سرودن غزل دلم
شده حیات وبهانهی من
زچشم گَر برود« رحیم »
بما ند این فسانهی من
رحیم سینایی 11/5/1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر