وقتی دیشب، زُل زدم من
توی چشم مهربونت
دوباره پُر شد ستاره
تو سیاه آسمونت
*
زنده شد باز یاد اون شب
که زلبهات لب گرفتم
شده بودم عین آتیش
تو گویی که تب گرفتم
*
تن نرم ونازک تو
توی بازوهام میلرزید
تو بودی مثل کبوتر
که زشاهینی میترسید
*
تو چشات ستاره بارید
کَمَکی ترسیده بودی
تو گل بنفشه بودی
با نسیم لرزیده بودی
*
من مست از مَی لبهات
رو چمن دراز کشیدم
تو خودت شاهدی تا صبح
به ناز تو ناز کشیدم
*
حالا دیری از اون دوران
سپری شده عزیزم
هنوزم همان گُلی تو
که به پایت جون میریزم
رحیم سینایی 12/4/1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر