جمعه، تیر ۲۵، ۱۳۸۹

آهوی من

آهوی من افتاده به دامی که مَپُرسید

بنشسته به لب سوز کلامی که مَپُرسید

بانوی عزیزاست پریچهره زلیخا

دل ازکف اوبرده غلامی که مَپُرسید

درباغ بیاورد خزان روح مکافات

پژمرد گل باغ به شامی که مَپُرسید

بلبل زجفایی که براو رسم خزان کرد

برتُربت گل داد پیامی که مَپُرسید

آن شمع به سوزجگروچشم شَرَربار

میداد برآن کُشته سلامی که مَپُرسید

ایمان من آن روزچنان بید بلرزید

درراه خِرَد زد دوسه گامی که مَپُرسید

ساقی زِ ره لطف به «سینا» کَرَمی کرد

زآن کُهنه سَبو داد دوجامی که مَپُرسید

رحیم سینایی 23/9/1387

۱ نظر:

لبخندايراني گفت...

اين پيغام از طرف مديريت وبلاگ لبخندايراني-پسرانه قديم براي شما وبلاگ نويس توانا فرستاده شده است
اين وبلاگ با مجموع بازديد20000درطول مدت كاري خودوبا بيش از 180دوست لينكي شما را دعوت ميكند تابه جمع ما ملحق شويد
اين كار بسيار ساده است ما را بانام لبخندايراني-پسرانه قديم لينك كنيد سپس خبردهيد تا شما دوست عزيز را با نام زيباي وبلاگتان لينك كنيم تا به طور اتوماتيك به دوستان ديگر ما معرفي شويد
دوستتان داريم-گروه وبلاگ نويسي لبخندايراني