دوشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۹

مُوَحّد

دیر یست که ما باده بخوردیم ونشستیم

بیهوده نه مستیم

ما عاشق دیدار رخش بوده وهستیم

جز او نپرستیم

پابسته ودر بند همان سلسله هستیم

کی؟ گفت که رَستیم

ما بر سر آن قول وقراریم که بستیم

پیمان نشکستیم

ثابت قدم اندر ره ایمان خود استیم

زُنّار نبستیم

سرمست زیک جرعهء صهبای الستیم

زین روست که مستیم

« سینای» بگو فاش که یکتای پرستیم

بُتها بشکستیم

رحیم سینایی 1372

هیچ نظری موجود نیست: