آن نشسته در خاطـــر .........کــــی کند زما یادی
تـا به یـــــاد روی او ......... در دل آورم شـــادی
*****
خاطــرات شــیرینش ......... نقش صفحــهی یادم
عصــــر روز زیبایـی ......... که دلـــم به او دادم
*****
آن غروب شـوق انگیـز......... مــرغکان به روی آب
شرم شرقیش میریخت......... روی گونه اش سـرخاب
*****
تـا گـرفت دســـتانم ......... التهاب جانـم سـوخت
دسـتمان گره میخورد ......... قلبمان بهـم میدوخت
*****
تـا قـــــرار روز بعد ......... انتظــار مـیماندیــم
روزهـای خـوبـی کـه......... درس عشق میخواندیم
*****
ای ســــفر ترا نفرین .........که جدایمان کـــردی
جانمـان بـه یک قالب ......... تو ســوایمان کــردی
*****
چـرخ بازی خود کـرد.........او جـدا شـد ازجانـــم
ایـن منم کـه با یادش.........تـا به مرگ میمانـــم
*****
طــی شــده بهار من ......... انتهـای پاییــــــزم
گـــرکند مــرا یادی.........اشک شوق میریــــزم
رحیم سینایی 11/6/1389