دوشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۰
سیل اشک
دوشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۰
کِلکِ ساحرعشق
شنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۹۰
غمینترین ترانهام
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۰
حماسهی پرواز
چهارشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۹
پیک بهار
وقتی به صفحهی یادم
روید خیال تو
وقتی به خاطرم آید
نیکوجمال تو
وقتی که حالت لبهای لعل تو
همراه چشمهای به مستی نشستهات
اغوا کنند این دل حسرت کشیده را
پی میبری که من
دور از تو ای پرستوی پیک بهارها
از جام لاله
داغ فراقت چشیدهام
بخت سیاه خویش
در تارتار ظلمت گیسوت دیدهام
روی ترا
درصفحهی خیالم وعکس تو دیدهام
صد بوسه درخیال
از التهاب آن لب تبدار چیدهام
پیک بهارعشق
من با امید تو اینجا غنودهام
رحیم سینایی 11/6/1389
پنجشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۹
بابلسر
سحر گاه هست
ومن بر ساحل دریا
قطار لنج ها آرام میآیند
دو روزی در دل دریا
برای صید کوشیدند
وفوج کیلکاها را
درون تور خود دیدند
وشاد از صید پُرباری
گهی خواندند ورقصیدند
قطار لنج ها را
با چراغ روشن آن میتوان دیدن
زمین وآسمان در مِه فرو رفته
وهر دو سخت آرامند
نه چشم آسمان گریان
نه خیز مُوج بر دریا
نگههایی که بیدارند
به دریا ناخدا چشمان
به ساحل دیدهی«سینا»
ودر بالا نگاه روشن ماه است
وشهر ساحلی در خواب نوشین سحرگاه است
من از آرامشی لبریز
خدا را در کنار خویش میبینم
و با او با زبان مادرییم گفتگو دارم
من از گفتار ناهموار بیزارم
مناجات نظامی گونهای با خالقم دارم
صبح دوشنبه 13/10/1389 بابلسر