پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۱

خواب نوشین

خطِ کلکِ تو زرین تر ،شبت خوش باد من رفتم
لبت از شهد شیرین تر ،شبت خوش باد من رفتم
در آن مجلس که تو باشی ، چه حاجت هست بر شمعی
تو از مهتاب سیمن تر، شبت خوش باد من رفتم
خدا با کلک سحر انگیز، هزاران نقش می‌ریزد
تو از هر نقش رنگین تر، شبت خوش باد من رفتم
علاج خسته را چیزی ،به از یک خواب نوشین نیست
زِ هَر خوابی تو نوشین تر، شبت خوش باد من رفتم
به شعر حافظ شیراز ،چوچین از موی بگشایند
سیه موی تو پرچین تر، شبت خوش باد من رفتم
پر پرواز می خواهم ،که بر بامت فرود آیم
چو بامت هست آذین تر، شبت خوش باد من رفتم
به ساقی امر فرمودی، به مسکینان ارادت وَرِز
ز«سینا» کیست مسکین تر، شبت خوش باد من رفتم
رحیم سینایی 17/5/1389

چهارشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۱

گلایه


توای نازنین یادی از ما نکردی


من از غصه مُردم تو پروا نکردی


زدم بارها بر درمهربانی


تو برمهربانان دری وا نکردی


من از دوری تو چه رنجی کشیدم


تو آرامش من تمنّا نکردی


چه شد روزهایی که گفتی تو با مهر


ترا دوست دارم وحاشا نکردی


براین باورم همچنان مهربانی


دریغا که مهرت هویدا نکردی


شنیدم که گفتی دلی پاک وبی‌غش


بسان دل من تو پیدا نکردی


شقایق ،گل آتشین بهاری
به دشت دلم شعله برپا نکردی


کنند یاد یاران به وقت بهاران


بهار آمد ویاد «سینا» نکردی


رحیم سینایی 25/12/1388

یکشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۹۱

نشاط جوانی

کردی تو جامه ســـبز به باغ خزانیم........بخشــیده‌ای دوباره نشاط جوانیـم


چون لاله داغ دل از عشق تو شــدم........دور از خودت به خلوت صحرا نشانیم


درآســـمان یاد نگاه قشنگ توسـت........چون عاشق حضور تو رنگین کمانیم


من در هـــوای دانه به بامت بیامـدم........آخر چرا به قهر چنین می پرانیـــم


بغضم گلو گـرفت از این بـی وفاییت........کردی مرا اسیر، به هر سو کشــانیم


صیّاد من که لاف وفا می‌زنی بگــــو........آمد بهار، کی ؟ زقفس می‌رهانیــــم


در راه راست بودم و اهل وفا ولـــی........حسرت دلیست حاصل این زندگانیم


اینک غریب خلوت دنجـی نشسته‌ام........یک سینه حرف ودر غم بی‌همزبانیـم


«سینا» بیا که بزم فقیرانه روشن است........از پرتـو جمـــال مه آســـــمانیم


رحیم سینایی 11/7/1389