جمعه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۲

گل باغ دلم

گل باغ دلم کس بو نکرده
هزاری هم به باغم رو نکرده
فروغی چشم یعقوبم ندارد
مگر یوسف نظر براو نکرده
تهی بگذاشت ساقی جام مارا
دریغا او به مستان خو نکرده
قرارم بخشد آن چشم فریبا
نگاهم نرگس جادو نکرده
خرد ورزان ندارند عشق دنیا
عروسی که وفا بر شو نکرده
طبیبان  ناتوانند از علاجم
علاج عشق را دارو نکرده
همه خون دل مارا مکیدی
چنین خون خوارگی زالو نکرده
چنان با جور خود ترس آفریدی
که درویشی دگر یاهو نکرده
دل سینا گرفت ازیاوه گویان
نظر بر زاهد پرگو نکرده
 رحیم سینایی1392/8/25

هیچ نظری موجود نیست: