در فراسوی حیات
عارفی سار خِرَد پَر میداد
تا به اندیشهء نور
تا به ادراک چرا هست شدن ، پس مُردن
تا گشاید گره مسئله را
در هر مدرسه کوفت
میوهء فلسفه چید
جام عرفان نوشید
نگشودش گره از حیرانی
غرق در وادی سر گردانی
تا هوا تازه کند
رفت وبگشود دَمی پنجره را
پنجره رو به نسیم
باز خمیازه کشید
وهوای خُنک ِاستغنا
راه دهلیز ریه پیش گرفت
تا سراشیبی مرگ
مُردن وزاده شدن
در رگان من وتو
مرگ ما زادن یک بوته سبز
مرگ سبزینه حیات من وتو
وحیات
مُردن وزاده شدن پی درپی
رسم یک تابع سینوسی برخط زمان
رحیم سینایی 1375
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر