چهارشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۷

تمام فکر و رؤيايم

کنار برکه‌ای متروک
درون بیشه‌ای خاموش
سکوتی سخت روح افزا
شب است اینجا و نور ماه
و من تنهای تنهایم
پُر از افکار و رؤیایم
نگاهم غرق در آرامش برکه
که پاشیده ست رنگ نقره‌گون ماه بر رخُسار
نسیمی گاه بر رخُسار این آیینه چین آرد
وسرمای نسیم شب تنم را اندک آزارد
ودر سر شور رؤیای تو می‌آرد
به دل شوق تو می‌کارد
و من را می‌بَرد سیالی رؤیا
درون نیمه های آن شب زیبا
و من را می‌بَرد آنجا
کنار ساحل دریا
به زیر سیمگون امواج نور ماه
که دریای سیاه موی تو از باد ساحل موج بر می‌داشت
وتصویری قشنگ از آن شب مهتاب را در خاطرم می‌کاشت
عزیزم گرچه من در خلوت این بیشه تنهایم
انیسم با توکه هستی تمام فکر ورؤیایم
تمام فکر و رؤیایم!
کجا ؟ من بی تو تنهایم .
رحیم سینایی 15 بهمن 1395

دوشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۷

صياد آشنا

در آیه های عشق تو تفسیر می‌شوم
دور از نگاه ناز تو دلگیر می‌شوم
با من بمان که تسلا دَهی مرا
بی تو من از تمام جهان سیر می‌شوم
با بودنت شهامت من می‌شود زیاد
در رزمگاه حادثه ها شیر می‌شوم
وقتی تویی ز خامه‌ی من شعر می‌چکد
من با بیان شعر تو تکثیر می‌شوم
صیّاد آشنا که به دامم کشیده‌ای
شادم که در کمند تو  نخجیر می‌شوم
دوری مکن که باغ دلم را خزان کنی
دانی که در نبود تو من پیر می‌شوم
«سینا» اگر که یار زما دل برید و رفت
تسلیم چرخ و بازی تقدیر می‌شوم
رحیم سینایی 10 اردیبهشت 1397

دوشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۹۷

زيبا و ناز

زیبا و ناز در دل دریا نشسته‌ای
چون باده‌ای به ساغرمینا نشسته‌ای
ای دختر بهار که دل برده‌ای زِ ما
لاله صفت به دامن صحرا نشسته‌ای
تصویر دلنشین تو چون نقش خاطر است
پیوسته در میانه‌ی رؤیا نشسته‌ای
یلدای موی ریخته برگِرد روی ماه
با شام موی و روی فریبا نشسته‌ای
امواج خواهش است زِچشمان تو روان
کین گونه درمیانه‌ی دلها نشسته‌ای
چشمم چو دید روی تو از قبله رو گرفت
شد بت پرست چونکه تو زیبا نشسته‌ای
گوشم دگر به طعن حسودان نمی‌دهم
زیرا خوشم که در بَر «سینا» نشسته‌ای
رحیم سینایی 14 خرداد 1397