مهربان دختر بهاري تو
چون گل سرخ يک اناري تو
در سپهرم چو ماهتابي تو
غزل ناب آفتابي تو
*
مثل آلاله اي پُر از شوري
آه وافسوس که زمن دوري
در تو معنای دیگری دیدم
تو شبیه شعار منصوری
*
دلم آیینهای وشفّاف است
همچو سیمرغ لانه ام قاف است
دلم از سنگ نیست شیشه دلم
گفته هایم ز روی انصاف است
*
دل دریاییم زکینه تهیست
در زُلالی به چشمه میماند
میزند سر به سینه ام آرام
واژه واژه زعشق میخواند
*
مهربان دختر بهار بیا
با هم از کوچه ها گذر بکنیم
گل وعطر وبنفشه هدیه دهیم
تا دل باغبان سفر بکنیم
*
گوش خود را به جوی بسپاریم
تا بخواند ترانهای از آب
چشم خود را بر آسمان دوزیم
میتراود چو دختر مهتاب
*
ای گل سرخ،دلنشین،زیبا
ای که لطف بهار میمانی
کاش بر باغ زرد« سینا»هم
جامه ای سبز وتازه پوشانی
رحیم سینایی 29/1/1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر