کی از نگاه خویش تو سیرابمان کنی
شبنم صفت به شاخ گُلت آبمان کنی
مانند ماه جلوه کنی درکویرما
مو را به چهره ریخته بیتابمان کنی
آن ابر موی از رخ ماهت زنی کنار
بار دگر توغرق به مهتابمان کنی
ترسم که نوش بوسه نگردد نصیب ما
آن نوش دیرداده وسهرابمان کنی
دست نوازشی به سر و رویمان کشی
با قصّه های دلکش خود خوابمان کنی
ما بی خبر زعشق چو مس سرخ رو شدیم
تو سوز عشق داده زر نابمان کنی
ابر بهار بی خبر از این چمن مباش
باران مهر بخش که شادابمان کنی
ای نازنین به دلشده « سینا» نظر نما
تا که درون حلقهی احبابمان کنی
رحیم سینایی 15/1/1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر