چهره ات آرام است
ودر آن
حس خوبی جاریست
در نگاه تو تمنایی هست
بر لبت خواهش یک بوسه نشسته است
ولی
لایقش در نظرت پیدا نیست
تو به دنبال کسی میگردی
همدلی همنفسی
که زبان بگشایی
راز دل فاش کنی
وبگویی از مهر
وبخوانیش به عشق
تا تن صاف وعطشناک ترا
باسرانگشت نوازشگر عشق
زیر باران طراوت ببرد
و تو روئیده شوی
مثل یک غنچه درون دل او
رویش عشق چه تصویر فریبایی هست
تن تو غرق تمنا یی هست
تو به دنبال کسی میگردی
عطش خواهش تو عریان است
در پس چهرهی آرام تو یک طوفان است
گر مرا در یابی
من ترا می فهمم
رحیم سینایی 29/5/1389
ودر آن
حس خوبی جاریست
در نگاه تو تمنایی هست
بر لبت خواهش یک بوسه نشسته است
ولی
لایقش در نظرت پیدا نیست
تو به دنبال کسی میگردی
همدلی همنفسی
که زبان بگشایی
راز دل فاش کنی
وبگویی از مهر
وبخوانیش به عشق
تا تن صاف وعطشناک ترا
باسرانگشت نوازشگر عشق
زیر باران طراوت ببرد
و تو روئیده شوی
مثل یک غنچه درون دل او
رویش عشق چه تصویر فریبایی هست
تن تو غرق تمنا یی هست
تو به دنبال کسی میگردی
عطش خواهش تو عریان است
در پس چهرهی آرام تو یک طوفان است
گر مرا در یابی
من ترا می فهمم
رحیم سینایی 29/5/1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر