جز تو کسی درون دلم جا نمیشود دیگر
بغیر نام تو لب وا نمیشود
دربین همدلان جهان ما یگانهایم زیرا
که مثل من وتو کس ما نمیشود
ساقی بریز باده که در حُسن دلبری هرگز
کسی حریف تو زیبا نمیشود
در بوستان وباغ هزاران گل است ولیک هر باغ پُر زِگُل که فریبا نمیشود
هرکس قلم به دست شدو مطلبی نوشت هر خط نوشته داهی ودانا نمیشود
صد منزل است مرتبهی شعر وشاعری گفتار سُست صاحب معنا نمیشود
گر نیت است رسم نوینی پی افکنی کار ستُرگ یکّه و تنها نمیشود
«سینا» که دل به ساغر ساقی سپردهای هر جام آبگینه که مینا نمیشود .
رحیم سینایی 13 بهمن 1395
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر