توای نازنین یادی از ما نکردی
من از غصه مُردم تو پروا نکردی
زدم بارها بر درمهربانی
تو برمهربانان دری وا نکردی
من از دوری تو چه رنجی کشیدم
تو آرامش من تمنّا نکردی
چه شد روزهایی که گفتی تو با مهر
ترا دوست دارم وحاشا نکردی
براین باورم همچنان مهربانی
دریغا که مهرت هویدا نکردی
شنیدم که گفتی دلی پاک وبیغش
بسان دل من تو پیدا نکردی
شقایق گل آتشین بهاری
به دشت دلم شعله برپا نکردی
کنند یاد یاران به وقت بهاران
بهار آمد ویاد «سینا» نکردی
رحیم سینایی 25/12/1388
شنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۹
دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۸
فانوس خیال

باز فانوس خیال یادت
مینشاند به سرم خاطره شیرینی
از شبی پاییزی
که کنار کارون
زیر مهتاب نگاهت دل من میلرزید
سرخی شرم ؛ گل روی ترا
جلوه چون لالهی صحرا میداد
التهابت تن من میسوزاند
ونسیم خنکی
موی یلدای ترا
گاه بر چهرهی ماهت میریخت
وتو با طنّازی
با وقاری که مرا محو تماشا میکرد
طُرهی موی پریشان شده را
با سرانگشت به چالاکی باد
میزدی در پس گوش
لالهی گوش تو پیدا میشد
ودلم غرق تمنا میگشت
شیطنت میکردم
میگرفتم دستت
میفشُردم آن را
وتو میخندیدی
وجهان بر من وتو میخندید
زندگی چهرهی زیبایی داشت
ای دریغا چه سریع
طی شد آن شور شباب
درسراشیبی عمر
حسرت طی شدن آن همه شیرینی ناب
می کند دیده پُرآب
دل وآمال محال
من وفانوس خیال
رحیم سینایی 30/10/1387
مینشاند به سرم خاطره شیرینی
از شبی پاییزی
که کنار کارون
زیر مهتاب نگاهت دل من میلرزید
سرخی شرم ؛ گل روی ترا
جلوه چون لالهی صحرا میداد
التهابت تن من میسوزاند
ونسیم خنکی
موی یلدای ترا
گاه بر چهرهی ماهت میریخت
وتو با طنّازی
با وقاری که مرا محو تماشا میکرد
طُرهی موی پریشان شده را
با سرانگشت به چالاکی باد
میزدی در پس گوش
لالهی گوش تو پیدا میشد
ودلم غرق تمنا میگشت
شیطنت میکردم
میگرفتم دستت
میفشُردم آن را
وتو میخندیدی
وجهان بر من وتو میخندید
زندگی چهرهی زیبایی داشت
ای دریغا چه سریع
طی شد آن شور شباب
درسراشیبی عمر
حسرت طی شدن آن همه شیرینی ناب
می کند دیده پُرآب
دل وآمال محال
من وفانوس خیال
رحیم سینایی 30/10/1387
پنجشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۸
سروناز شیراز
چه زیبا وبلندی سروشیراز
ارم را پایبندی سروشیراز
به شیرازم هزاران سروروئید
تونازودلپسندی سروشیراز
بسی اشعار دروصفت سرودند
چه خوش ترجیع بندی سروشیراز
قناری ها به شاخت نغمه خوانند
تو در شهرت بلندی سروشیراز
نداری میوهای شیخ اجل گفت
از آن آزاده ماندی سروشیراز
چو خواهم واژهای شیرین سرایم
تو در کامم چو قندی سروشیراز
دل از عامی وعارف میربایی
عجب محکم کمندی سروشیراز
نمی خواهد که بیند چشم «سینا»
به جان تو گزندی سروشیراز
رحیم سینایی 28/4/1387
ارم را پایبندی سروشیراز
به شیرازم هزاران سروروئید
تونازودلپسندی سروشیراز
بسی اشعار دروصفت سرودند
چه خوش ترجیع بندی سروشیراز
قناری ها به شاخت نغمه خوانند
تو در شهرت بلندی سروشیراز
نداری میوهای شیخ اجل گفت
از آن آزاده ماندی سروشیراز
چو خواهم واژهای شیرین سرایم
تو در کامم چو قندی سروشیراز
دل از عامی وعارف میربایی
عجب محکم کمندی سروشیراز
نمی خواهد که بیند چشم «سینا»
به جان تو گزندی سروشیراز
رحیم سینایی 28/4/1387
اشتراک در:
پستها (Atom)