کاش می شد
در بهاری سبز وشوق انگیز
بر لب رود خروشانی
میزُدودیم از دل اندوهگین غم را
با شراب دلکش شیراز
شعر میخواندیم با آواز
روح را در آسمان نیلگون پرواز
دست اندر دست
رقصان بانوای ساز
کاش می شد میرهاندیم
سینه را ازدست غم ها باز
تا سرود وشعرمان بی غم بیاساید
بوی یأس از آن دگر ناید
کاش روزی شعر ما هم
با امیدی همنشین میشد
کاش روزی
این دَری دُر هم نگین میشد
رحیم سینایی 11/5/1387
در بهاری سبز وشوق انگیز
بر لب رود خروشانی
میزُدودیم از دل اندوهگین غم را
با شراب دلکش شیراز
شعر میخواندیم با آواز
روح را در آسمان نیلگون پرواز
دست اندر دست
رقصان بانوای ساز
کاش می شد میرهاندیم
سینه را ازدست غم ها باز
تا سرود وشعرمان بی غم بیاساید
بوی یأس از آن دگر ناید
کاش روزی شعر ما هم
با امیدی همنشین میشد
کاش روزی
این دَری دُر هم نگین میشد
رحیم سینایی 11/5/1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر