جمع بودیم ودر دست تو تقسیم شدیم
آنچنان جوروجفا درحق مان فرمودی
به گناهی که نکردیم پُر از بیم شدیم
روح اندیشهی تو در سر ما راه نداشت
امرکردی و به اجبار تو تعلیم شدیم
جرم این است که جور دگری می بینیم
عرصه شد گرچه بسی تنگ نه تسلیم شدیم
مرغ اندیشهی ما از قفس تنگ برست
اینچنین بود که شایستهی تکریم شدیم
ما به آزادی اندیشهی خود میبالیم
دست در دست هم وجلوهی تحکیم شدیم
سالها هست که «سینا»زتعصّب عاریست
از جنین* دورشده صاحب تصمیم شدیم
رحیم سینایی 5/4/89
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر