دل دادهام به سیرت انسانی شما
آن خوی پاک وصورت روحانی شما
ای مهربان که شعر تو آوای زندگیست
درگوش جان نشسته غزلخوانی شما
در ذهن تو بلوغ تفکّر عیان نمود
دلشورههای قلب وسخندانی شما
سنگ عبث به سینه دنیا زدم ولی
دردی دوا نشد زِ پریشانی شما
با برگ سبز تحفهی درویش آمدم
یک امشبی به سفرهی مهمانی شما
دیگر دمی زیاد تو غافل نمیشوم
ره بردهام به خلوت پنهانی شما
«سینا» بگو که نام خدا بردلم نوشت
استاد عشق و عالم ربّانی شما
رحیم سینایی 11/7/1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر