دانی که زندگانی من هم برای توست
تنها نه من که خلق مرادش هوای توست
من همنشین گریه و آه شبانهام
لبخند صبح و باد صبا آشنای توست
یک نقطه بین من و تو ماندهست مشترک
آن نقطه اینکه خالق من هم خدای توست
اندیشه کردهام که چه سان بردهای دلم
دیدم که اوج جاذبه در چشمهای توست
آمال وصل و آتش اندوه و درد هجر
سرفصلهای مثنوی دلربای توست
عشقم به تو اگر چه بسوزد مرا چه باک
عاشقکشی قصیدهی بیانتهای توست
ای آفتاب حُسن به تالاب من بتاب
تبخیر کن مرا که امیدم لقای توست
«سینا» بخوان سرود دل انگیز عشق را
لطف سخن مُبیّن کلک رسای توست
رحیم سینایی 26/دی /1398
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر