شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۹

آتش ققنوسی

عریان میان بستر سُرخابی**درخواب ناز پیکر سیمینی

گویی دمیده در دل تاریکی**اغواگرانه خوشه‌ی پروینی

پرسید ازاین همه زیبـایی**تندیس دلنشین دلارایی

لختی نگاه کرده و فهمیدم**آری تویی تویی که فریبایی

سُکر شراب و لذّت آغوشی**بی‌تاب بوسه‌های بناگوشی

در هُرم بوسه های لبانی داغ**تو می‌روی به وادی بی هوشی

گوی بلور و هاله‌ی سرخابی**این سینه نیست نرمی احساس است

وقتی تویی مجال نیابد شرم**دیوانه‌ات به دور زِ وسواس است

معنای واژه پیش تو کم دارد**تا که بیان کند تن نازت را

گاهی کم آورد که کند توصیف** ابعاد اشتیاق و نیازت را

گاهی به شک فتاده و می‌گویم**ظاهر بشر، به باطن خود حوری

تو چشمه سارمِهری و خوبی‌ها**فرسنگ‌ها زخوی بَدی دُوری

هرکس تُرا دمی به بغل گیرد **می‌سوزیش در آتش ققنوسی

امّا دوباره زنده کُنــی او را**با شهدی از لبان خود و بوسی

رحیم سینایی 24/خرداد/1399


هیچ نظری موجود نیست: