یکشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۷

زرتُشت

با جاده ها ، زِفاصله می گویم
با لحظه ها ، زِحادثه
با چشم ها ، زِ راز دل بَر مَلا شده
چون می رسم به تو
خاموش می شوم
دل می دهم به جاری لطفی
کَز چشمهای آبی تو می رسد مرا
زیرا که تو
نان وشراب را *
سی فصل ناشنوده ء آخر کتاب را **
با چهار واژه چه نیکو سُروده ای
شاعر تو بوده ای.
رحیم سینایی 1375

* نقل است که عیسی مسیح فرمود شراب بخور که خون من است ونان بخور که گوشت من است وکشیش چون کودک را غسل تعمید دهد تکه نانی در شراب زند وبه دهان او گذارد .در اینجا مقصود آیین مسیح** قران در اینجا مقصود آیین اسلام

۱ نظر:

ناشناس گفت...

شعرتان زیباست