دوشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۸

پریشان مو

ای پریشان مو بیا امشب مرا هم رام کن
بیشتر گیسو پریشان کرده آن را دام کن
شور عشقت آتشی افکنده در جان ودلم
بوسه‌ای می بخش ما را و دلم آرام کن
با لبت
آب حیاتی می‌دمی درکام من
با چنین کامی تو سوز هجر را ناکام کن
با نگاه چشم تو ما را نیاز می نماند
جرعه‌ای از چشم مستت را درون جام کن
عقل مارا فرصت آغوش تو مقهور کرد
ای پریوش بار دیگر هم تو او را خام کن
آه «سینا» زندگی بی عشق از معنا تُهیست
عُمر چون هفتاد شد اندیشه‌ی فرجام کن 
رحیم سینایی 20 مرداد 1398

۱ نظر:

amitis گفت...

بهترین کار اینه عاشق نشید
جز ضرر چیز دیگه ای نداره