بیا بیا به کِنارَم،
دَمی صفای دل من
نهال غُصه بخشکان، گرهگشای دل من
زمان دیر و درازی، در انتظار تو ماندم
که در سرای من آیی، تو همنوای دل من
که سوخت آتش هجران، خرابههای دل من
چنان به لوح ضمیرم، نشستهای که دمادم
کلام و ذکر تو باشد، غزل برای دل من
نظر به غیر ندارم، تویی تمام اُمیدم
که راه راست نمایی، تو رهنمای دل من
غریب باور خویشم، به خلوتی بنشستم
که جاهلان ننویسند، گُنه به پای دل من
چه شامها که ز ِرنجی غریبگونه نشستم
که آگهی نبرد کس زِ محتوای دل من
چه بود حاصل عمرم، چکامهها و غزلها
که کِلکِ ساحر «سینا»، سُرود جای دل من
رحیم سینایی 3/فروردین /1399
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر