چهارشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۹۹

لقمه‌ی پاک

همدم و هم نفسم مُرغ شباهنگ نشُد
گرهی باز زِ کار من  دلتنگ نشُد
کوک ننمود  فلک ساز دلم را زِ جفا
چه کنم ساز دلی را که خوش آهنگ نشُد
خواستم راز  دل خویش بگویم اما
آشنا با دل من  آدم  یکرنگ نشُد
از سر ذوق خداداد سُرایم اشعار
دلربا چون غزلم موسیقی چنگ نشُد
رو به هر کوی نمودیم دری باز نبود
تا کُند باز کسی هرچه زدم سنگ نشُد
لقمه‌ی پاک سر سفره‌ی خود آوردم
دل طرفدار ریا کاری و نیرنگ نشُد
این همه لطف که «سینا» به غرل می‌ربزی
از دلی هست که با کس به سر جنگ نشُد
رحیم سینایی 6/ فروردین / 1399

هیچ نظری موجود نیست: